مامن بدون سقف

ساخت وبلاگ
من تنها بی‌شعر مانده‌امکلماتم را فراموش می‌کنمفریاد میزنمفریاد شعر را می‌کُشدچیزی برایم نماندهگمانم به شعر بودنم از وسعت دریا به اشکی شکل باختهتو که نمیفهمی… تو که به خاطر نمیاوری… که من شاید خود، شعری بوده‌ام…اشکم جایی برای ‌جاری شدن نداردترس تنهایی امانی به گریه نمی‌دهدبجای اشک، بجای شعر… بهتی ابدی دارم! یک حالت بی نهایت منزوی، که از آن لذت نمی‌برم. حرف‌هایم را دوست ندارم. خودم را د‌وست ندارم. منی برای من نیست. یک قواره‌ی گوشتی لاغر که برای اشک تقلا می‌کند. راهی برای خالی شدن نیست. فقط خاطره هاییست دور که چقدر زیبا تر غمگین بودم.زبانم طعم فلز میدهد. سینه‌ام درد می‌کند. تمام راه‌های ترک سیگار، قواره‌ی گوشتی بی خاصیت را دچار بحران کرده. حالم از ابدهان قورت دادنم نیز چندروزیست بهم میخورد. هرلحظه‌‌ی حیاتم را از چنگ فروپاشیدن، به مدد فریادهای امری درونی در سرم، بیرون می‌کشم. من دروغگو ترین خوشحال کهکشانم. من ریاکارترین دوست صمیمی انسان‌های بدحال زمینم.به صورتم مشت بزن، به صورت قواره‌ی گوشتی من سیلی بزن. من همانم که ندانسته سرخ‌ترین ارتش توصیف‌های ننگین را نثارت کردم. فقط با چند کلمه سیاهت کردم …! با حالتی کودکانه… دریدمت به لفظ‌های سیاهم. من روح سیاه این مأمنم که تمام عشق گندیده‌ام برایت فقط عمیق‌ترین تلقین‌هایشخصیت خار کننده بوده. حقم است خراشم ده.ایکاش امانم بدهی در دل یک درخت در ناکجاد ابادی که خودم هم نمیخواهم بدانم.تمنای بزرگیست. مامن بدون سقف...
ما را در سایت مامن بدون سقف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dx-731 بازدید : 104 تاريخ : دوشنبه 23 آبان 1401 ساعت: 1:46

You see me laugh You find me enjoying my life You are sure … You trust the deepest smile I made on my face. You are wrong I am truly living the torture. Never ending fucking torture. I am the curse. The darkness. مامن بدون سقف...
ما را در سایت مامن بدون سقف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dx-731 بازدید : 85 تاريخ : دوشنبه 23 آبان 1401 ساعت: 1:46

اینکه ادم جا بزنه بده. زندگی شرایط خیلی مختلفی رو برای ادم به وجود میاره. دوره های خوب و پر از آرامشی هم وجود دارن ولی با گذر سنمون با گستره‌ی متفاوت‌تری از اتفاق ها مواجه میشیم که بعضی هاشون میزان سختیشون از مورادی که تا الان تجربه کردیم بیشتره. من ازت میخوام جا نزنی. نمیگم یادت بره که چه اتفاق هایی برات افتاده. نمیگم یادت بره یه نفر میتونست یه نامه‌ای رو ۶ ماه زودتر بنویسه و ننوشت. و اره قبول دارم شاید اگه مینوشت هزاران اتفاق متفاوت‌تر از چیزی که هست میتونست بیافته و زندگی بهتر بود. شایدم بدتر. اما ما نایستادیم. ما حرکت کردیم. خیلی حرکت ها هم میتونستیم بکنیم و نکردیم ولی نایستادیم. این مهمه. سرزنش هامون رو کردیم بابت نکرده ها و گله هامون رو کردیم از ادمایی که از اون سر دنیا در حقمون بی مرامی کردن.یادت نره اما، دیگه جوششو تو دلت نزن. غصشو نخور. بسه. هزارتا اتفاق برای هزار نفر میافته. ادامه بده. هزارتا شعر راجع به ادامه دادن هست. هزارتا شعر هست که اشتباه کردم ولی اشتباهمو میپذیرم و ازش درس میگیرم. این شعر هارو بخون. ترانه هاشون رو گوش بده و ادامه بده. راهتو خودتو پیدا کن.زندگی ما صرفا جوونی ما نیست. همونطوری که صرفا نوجوونی و کودکیمون نبود. گرچه من شخصا از همش راضیم حتی اگه یه سری جای زخم ازشون حمل کنم. من خوشحالم از لحظاتی که با تو داشتم. من خوشحالم از هر لحظه ای که باتو گذروندم. من میدونم وقتی پیر شدم کدوم خاطره هامون رو مرور کنم و بخندم. و صد البته هنوز جوونیم. خیلی مونده بگی جوونیم رفت. جوونیتو پر از چالش و دردسر و مشکل کن و بیافت به جونشونو حلشون کن. به موقعش هم بیا کلی با هم خوش بگذرونیم . این اون مدل جوونی ایه که میتونیم بعدا کلی باهاش حال کنیم و تعریف کنیم.پاشو بیا من مامن بدون سقف...
ما را در سایت مامن بدون سقف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dx-731 بازدید : 105 تاريخ : دوشنبه 23 آبان 1401 ساعت: 1:46